به‌نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سفری از کمال‌گرایی تا معمول‌گرایی

در سومین برنامۀ خوانش گروهی با مهروماه، تصمیم گرفتیم کتاب چگونه کمال‌گرا نباشیم از استفان گایز را بخوانیم که نرگس محمدی آن را ترجمه کرده و انتشارات شمشاد به چاپ رسانده است.

یک تصمیم عملی: تهیۀ پادکست در روند گزارش‌دهی روزانه

یک سال پیش که کانال تلگرامی مهروماه را راه‌اندازی کرده بودم، در فهرست برنامه‌هایم تولید و به اشتراک‌گذاری پادکست هم نوشته بودم. آخر من همان‌قدر که نوشتن را دوست دارم، به گفتن هم علاقه‌مندم. اما آیا می‌توانستم پادکست کیفی و درخوری تولید کنم؟ ابتدا باید میکروفون و ابزاری تهیه می‌کردم که صدا را با کیفیت عالی ضبط کند. چه قدر هزینه لازم داشت؟ کدام برند بهتر بود؟ از کجا تهیه‌اش می‌کردم؟ اصلاً باید می‌رفتم استودیو که هیچ صدای مزاحمی در میان نباشد. خودم هم باید حسابی و مرتب تمرینات صداسازی‌ انجام می‌دادم و در بهترین شکل ممکن شروع به ضبط صدا می‌کردم. بعد از آن هم باید می‌نشستم پای فایل صوتی و یاد می‌گرفتم با چه نرم‌افزار ویرایش صدا و چگونه کار کنم و آهنگی به ابتدا و میانه و انتهای فایل اضافه کنم و اگر اختلالی وجود داشت آن را تنظیم کنم و ….

آیا شما هم به اندازۀ من از تصورِ حجم و وزن و چگالی کار ترسیدید؟!

من که آن‌قدر با خیال‌پردازی‌ در موردِ این کار درگیر بودم، و می‌ترسیدم پادکستی تولید کنم که شایسته و باکیفیت نباشد که عطایش را یک سالی به لقایش بخشیده بودم و هر روز دچار نشخوار ذهنی و خودسرزنشی بودم که سر انجام از چه زمانی قرار است پروژۀ پادکستم را عملی کنم؟

همزمان با خواندن کتاب چگونه عملگرا نباشیم، تصمیم گرفتم قیدِ کمال‌گرایی‌ محدودکننده و بازدارنده‌ام را بزنم و ایده‌ام را عملی کنم.

پادکست‌های چگونه کمال‌گرا نباشیم

با توجه به برنامۀ دوهفته‌ای خوانشی که برای کتاب تنظیم کرده بودم، روزانه باید چند صفحه از کتاب را می‌خواندم. اگر بعد از خواندن کتاب خلاصه‌ای از آنچه خوانده بودم و نکات مهم شامل واژگان کلیدی، نقل‌قول‌های الهام‌بخش و جمله‌های پرمغز را می‌گفتم و بعد خاطره یا تداعی شخصی خودم را هم به آن قسمتی که خواندم ربط می‌دادم، خوانشم عمیق‌تر می‌شد و حتی مطالب بهتر به یادم می‌ماند.

پس در یک اقدام کاملاً جسورانه، تصمیم گرفتم با وجود سروصدای جوشکاری ساختمان نیمه‌کارۀ همسایه، و شلوغ‌بازی‌های ژاسمین و ژوان، و سرمستی سهرۀ بالای سرم در کنج خلوتِ دیوارِ اتاق کاری که نیمی‌اش اتاق بچه‌ها هم هست، شروع به ضبط پادکست‌ها کنم. بله! بدون این‌که به استودیو بروم یا حتی میکروفون و نویزگیر آن‌چنانی‌ای داشته باشم یا پنجره را دوجداره کنم، تنها با وویس ریکوردر موبایلم شروع کردم.چون شروع کردن مهم بود و نه هیچ‌چیز دیگر.

سعی کردم با این واقعیت کنار بیایم که نشخوار ذهنی، ترس از قضاوت شدن، نیاز به تأیید دیگران و نگرانی از ارتکاب اشتباه، و تمایل به تولید بی‌نقص و کیفیت در حدِّ کمال وجود دارد. اما منطقی‌ترین واکنشم این است که بر حس خوب خودم از این فعالیت، اقدام و تداوم در آن تمرکز کنم.

مسلماً نتیجه بی‌نقص نبوده و جای پیشرفت زیادی دارد. اما از این‌که  ترجیح دادم از همین‌جایی که هستم آغاز کنم و سپس به‌تدریج برای بهتر شدن تلاش کنم خوشحالم. فکر کردم انجام دادن این کار از زمین‌گیر ماندن و هیچ‌کاری نکردن و خیال‌پردازی محض بهتر است.

 

وابی‌سابی

Wabi-Sabi in a broken bowl
وابی‌سابی در کاسۀ شکسته

«هنگامی‌ که ژاپنی‌ها ظروف شکسته را تعمیر می‌کنند، محل شکستگی را با طلا پر می‌کنند. آنها معتقدند وقتی که چیزی آسیب دیده است و سرگذشتی دارد، زیباتر می‌شود.»
– باربارا بلوم

این مفهوم وابی-سابی در زیبایی‌شناسیِ سنتی ژاپنی است. این نوع جهان‌بینی بر اساسِ پذیرش ناپایداری و زودگذری و پذیرش نقص‌ها استوار است. زیبایی از این دیدگاه زیبایی‌شناختی، یک نوع زیبایی ناپایدار و ناتمام است.

بله. آن‌چیز که ردی از زمان در آن حاضر باشد به مراتب زیباتر است.

 

عمل‌گرا باشیم

Raphael's School of Athens
مکتب آتن اثر رافائل

حتی در قلب نقاشیِ مکتب آتن هم، رافائل دوئلِ میان آرمان‌گرایی و عمل‌‌گرایی/تجربه‌گرایی را به تصویر کشیده است. استاد و شاگرد چشم در برابر چشم ایستاده‌اند هرچند شانه‌به‌شانه. اما اختلاف‌نظرشان در اشارهٔ انگشتان‌ و دست‌ها پیداست. ارسطو گامی هم جلوتر از استاد آرمان‌گرایش ایستاده است.
در حالی که افلاطون قاطعانه به آسمان اشاره می‌کند، ارسطو انگار کفِ دستش را بالای آتش ناپیدای شعله‌وری روی زمین گرفته باشد.
برای یک ایدئالیست، تنها خیالِ پرواز بر فراز ابرهای ایده عالی‌ست. درست همان‌طور که برای کمال‌گرا، نفْسِ خیال‌پردازی برای ادامهٔ حیات کافی‌ست.

اما وزن و گرانشِ زمین (نیروی جاذبه) و آسفالتِ واقعیت به تجربه نشان داده که ایده‌ها به تنهایی توخالی از آب در می‌آیند. نوزادانِ بی‌پر‌و‌بالِ ایده طعمهٔ آل می‌شوند. سرانجام آن‌چه واقعیت دارد زیستن ما روی زمین بر اساسِ قوانینِ گرانشی است. گیرم که عنصر اثیری درون‌مان نهیب می‌زند، واقع‌بینانه که بنگریم از تبعیدگاه خاکی این تن‌ تا دم مرگ گریزی نیست.

پس لحظه‌هایی که زنده‌ هستم را به افیونِ انفعال نمی‌بازم.
باید کاری کنم. همین جا. همین حالا.

 

پیشرفت حلزونی از هیچ کاری نکردن بهتر است

 A snail on the railway
حلزون روی ریل

«مهم نیست که چه‌قدر آرام می‌روی، باز هم از کسانی که روی مبل لم داده‌اند، جلوتری.» -ناشناس

 

پادکست‌ها به زودی در وب‌گاه بارگذاری خواهند شد.

 

از اینجا می‌توانید فایل‌های خوانش گروهی را دانلود کنید:

کتابخوانی گروهی با مهروماه- کتاب سوم

تمرین یکم- پیشگفتار کتاب چگونه کمال‌گرا نباشیم

 

3 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *