وقتی همه خواباند
غروب کنار دریا بودیم. داغ روشنایی را همه دیدیم و دیدهایم. آفتاب اما همیشه رو به زوال که نیست. خورشید طبق عادت روزانه طلوع میکند.
غروب کنار دریا بودیم. داغ روشنایی را همه دیدیم و دیدهایم. آفتاب اما همیشه رو به زوال که نیست. خورشید طبق عادت روزانه طلوع میکند.
«مرثیهای برای شعر» خورشید به خاک افتاده در شیارهای درّهای که در آسمانش لاشخورها پرسه میزنند _لونا (میترای شاعر)_ زمانی شعر مهمترین دغدغهام بود.
پهنای چهارخانههای ابلق را درنوردیدیم سوارههامان پیاده شدند وک پیادهها تمام حالا که راندهشده به انزوای این قلعۀ ویرانهام و تنها گامی فاصله ماندهاست میان
تمامی حقوق متعلق به میترا سالاری است.©
طراحی و پشتیبانی: سعید قائدی