به‌نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مروری بر کتاب «زبان زندگی»

زبان زندگی سبکی برای زندگی

با دکتر مارشال روزنبرگ و کتابش ارتباط بدون خشونت: زبان زندگی ترجمۀ کامران رحیمیان، از نشر اختران، به واسطۀ  شرکت در کارگاه زبان زندگی و همراهی تسهیلگری که دیرزمانی به‌ بهانۀ تدریس زبان می‌شناختم آشنا شدم. کتابی که بسیاری از دغدغه‌های من در رابطه با چگونگی مواجهۀ خود و دیگری را پوشش می‌داد.

هرچند این کتاب در ژانر روانشناسی و خودیاری و بهبود روابط میان‌فردی طبقه‌بندی شده، اما می‌توان آن را از زوایای فلسفی، جامعه‌شناختی، و معنوی هم‌راستای ارزش‌ها و فضیلت‌های انسانی یافت. از آن دسته کتاب‌هایی است که راهکارهای عملی برای یک‌سری مفاهیم انتزاعی انسانی و دغدغه‌های وجودگرایانه ارائه می‌دهند. ضمناً پیش از آنکه به بهبود روابط میان‌فردی بیانجامد، در زمینۀ بهبود رابطه با خویشتن آدمی هم بسیار راهگشا و چاره‌ساز است.

شاید به‌طور شهودی باورهای خود را هم‌راستای نوشته‌های این کتاب بیابیم یا در کتاب‌های گوناگونی به اطلاعات موجود در آن برخورده باشیم _کما اینکه روزنبرگ خود اذعان دارد اطلاعات جدیدی در این کتاب نیاورده است_ اما انگار این‌جا ابزارهایی عملی برای پندار و کردار نیک در اختیارمان قرار می‌دهد.

عنوان اصلی کتاب non-violent communication است که به‌صورت مختصر به آن NVC ان‌وی‌سی می‌گویند. «زبان زندگی» معادلی است که در فارسی بیشتر رواج پیدا کرده است.

پیشنهاد هم‌خوانی

زبان زندگی را چنان عمیق، پرنکته‌، راه‌و‌روشی یگانه و نوعی سبک زندگی اصیل یافتم که برای هم‌خوانی به گروه کتاب‌خوانی مهروماه پیشنهادش دادم و خوشبختانه این پیشنهاد با استقبال گرم دوستان در نظرسنجی مواجه شد.

بیست و سومین کتابی بود که دست به خوانش گروهی‌اش زدیم. هر روز در پایان اعلام صفحه‌های خوانش روزانه این نکته را متذکر می‌شدم که

کتاب زبان زندگی را می‌خوانیم تا با مفاهیم و اصول «زبان زندگی» و «ارتباط بدون‌ خشونت» آشنا شویم. مطالعه صرفاً یک پیش‌درآمد است. و برای این که یاد بگیریم این اصول را در رابطه با خودمان و دیگران درست به‌کار ببندیم و به‌ خودمان فرصت ذهن‌آگاهی و زندگی غنی‌تری بدهیم، لازم است در تمرینات کارگاهی با نظارت تسهیلگر شرکت کنیم. به‌کارگیری این اصول نیازمند تعهدی عمیقاً درونی و پیوسته است.

در ادامۀ این‌ مرور از بازخوردهای شخصی‌ام در حین خوانش گروهی استفاده خواهم کرد. بخش‌های مقدمۀ مترجم و دو پیشگفتار را می‌توانید همین‌جا بشنوید. اگر مایلید سایر بازخوردها را ببینید هشتگ #زبان_زندگی را در گروه تلگرامی باشگاه کتاب‌خوانی مهروماه جست‌و‌جو کنید.

یادداشت مترجم

پیشگفتار آرون گاندی-

پیشگفتار دیپاک چوپرا-

 

فرآیندها و روش زبان زندگی

پایه‌های چهارگانۀ زبان زندگی برای برقراری ارتباط عاری از خشونت از این قراراند:

مشاهده، احساس، نیاز و تقاضا

ممکن است در نگاه نخست بدیهی و پیش‌پاافتاده به نظر برسند البته تا وقتی در موقعیت‌های واقعی زندگی روزمره به‌کار نگرفته باشیم‌شان. در حین تلاش برای به‌کارگیری این اصول است که در می‌یابیم فرهنگ و آموزش‌های مسلط چه‌قدر ناعادلانه ما را به ازخودبیگانگی هرچه بیشتر سوق داده‌اند. می‌فهمیم که مرتبط نبودن با احساسات‌ و نیازهای واقعی‌مان نه تنها هنر محسوب نمی‌شود که رنج پنهان انسان معاصری است که در نقاشی ادوارد مونک فریاد بی‌صدایش را به طرز مبهمی می‌شنویم و ما را وامی‌دارد تا جراحت‌های مدفون‌مانده در پس نقاب‌های تأییدطلبی و همرنگی با جماعت از سرِ ترس، گناه و شرم پیدا و ترمیم کنیم.

علاوه بر این پایه‌های چهارگانه دو اصل اساسی نیز در ارتباط بدون‌ خشونت حائز اهمیت‌اند:

  • ابراز صادقانه خود و
  • درک همدلانه دیگری

این که خود را چگونه، کجا، تا چه اندازه و با چه بیانی ابراز کنیم و پیش از آن چگونه با خود و فرد مقابل (دیگری) همدلی کنیم.

«خود» سرآغاز سفر

روی جلد کتاب این نقل قول از مهاتما گاندی به چشم می‌خورد:

«بیایید خودمان تغییری شویم که در دنیا جستجویش می‌کنیم.»

اگر قرار است خودمان تغییری شویم که در دنیا جستجویش می‌کنیم، باید با مشاهده و درون‌نگری آغاز کنیم. یعنی از دریچۀ چشم‌های مشاهده‌گرِ درون هویت‌مان را از افکار و تجربیات و احساسات و قضاوت‌های ناگزیر و ارزیابی‌ها و برداشت‌ها و … تفکیک کنیم. یعنی باید ظرفیت خودآگاهی و ذهن‌آگاهی یا حال‌آگاهی یا توجه‌آگاهی (مایندفولنس) را در خودمان پرورش دهیم. باید خودمان را  همچون کودکی نوپا تربیت و یا همچون عمارتی متروکه مرمت و بازسازی کنیم.

باور دارم که نخستین ردّپای دیگری در درون خود است. همان وجه در سایه‌مانده که با نادیده گرفتن، سرکوب و فرافکنی کردنش روی دیگری‌های پیرامون در حقش جفایی نابخشودنی می‌کنیم. با این وصف درون‌نگری خودخواهی و خودشیفتگی نیست یا باعث نمی‌شود از دیگران غافل شویم! بلکه کاملاً برعکس، با نگریستن به گوشه و زوایای اندرونی‌مان شناخت‌مان از دیگری درون‌ و خود اصیل‌مان بهتر می‌شود و سطح آگاهی خود در روابط را ارتقا می‌دهیم.

ما مدام در میان خود و دیگری در نوسانیم. انسان‌هایی هستیم که لاجِرَم در جامعه هویت می‌یابیم و این هویت چه‌قدر پشت نقاب‌هایی برای تأیید و پذیرش پنهان شده است؟ التیام و شفای زخم‌های درون برای ساختن رابطه‌ای نیرومند و از سر شفقت با دنیای بیرون اجتناب‌ناپذیر است.

«اگر به روشی خود را ارزیابی کنیم که ما را به سمت شرم سوق دهد و به دلیل این شرم مستمراً رفتارمان را تغییر دهیم، در جهت خودبیزاری رشد می‌کنیم. شرم گونه‌ای از خودبیزاری است. پس اعمالی که از سر شرم انجام شوند آزادانه و شادی‌آور نیستند.» -روزنبرگ

پرده‌برداری از احساسات و نیازها

روزنبرگ در جایی به مترجم کتاب و شاگردش، کامران رحیمیان، می‌نویسد

«امیدوارم چیزی در این کتاب زندگی تو را غنی کند»

و وقتی واژه‌نامه‌ای چندصفحه‌ای برای بیان احساسات در کتاب می‌بینیم شاید این حس غوطه‌وری در غنا را اندکی تجربه کنیم. چرا که عادت کرده‌ایم همیشه با واژگان محدود به احساسات‌مان اشاره کنیم، و ناگهان درمی‌یابیم چه‌قدر برای انگشت گذاشتن روی احساسات و شناسایی و ابراز آنها فقیریم.

هر احساسی که داریم به نیازهای برآورده‌شده یا برآورده‌نشده‌ای اشاره دارند که باید در پی یافتن راهبردی برای برآورده ساختن آنها باشیم. به‌جای آن‌که انگشت شماتت‌مان را به‌سمت این و آن دراز کنیم که مثلاً پدرم اجازه نداد یا شرایطم طوری بود یا فلانی وادارم کرد که چنین و چنان کنم، مسئولیت انتخاب‌ها و رفتارمان را به‌عهده می‌گیریم و تلاش می‌کنیم در راستای ارزش‌های خود حرکت کنیم.

«حتی وقتی از اشتباهی که خودمان را به خاطرش با بی‌رحمی قضاوت می‌کنیم «درسی می‌گیریم»، من نگران ماهیت انرژی موجد این گونه تغییر و یادگیری هستم، زیرا ترجیح می‌دهم این تغییر به دلیل میل آشکار برای غنی کردن زندگی خودمان یا دیگران باشد نه به دلیل انرژی مخربی مثل شرم یا گناه.» -روزنبرگ

 

استعاره‌های شغال و زرافه

در این تصویر که برگرفته از وب‌گاه زبان زندگی است، شُغال 🐺و زرافه🦒 در قلمروهای متفاوتی ایستاده‌اند…

ما باید انتخاب کنیم کدام قلمرو را ترجیح می‌دهیم؟ هم‌جوار شغال ایستادن آسان و در دسترس است! لازم نیست قدمی برداری. این ورود به قلمروی رنگارنگ زرافه‌ای است که سفری پرفرازونشیب می‌طلبد….

تا وقتی در قلمروی شُغالی ایستاده باشیم و با گوش‌های شغالی بشنویم و با چشم‌های شغالی ببینیم، احاطه شده‌ایم با توقعات آزاردهنده، برداشت‌ها و سؤتفاهم‌ها و قضاوت‌ها و ارزشیابی‌هایی که اغلب نادرست‌اند، از جهنم نشخوار فکری و برزخ بی‌عملی رنج می‌بریم و سلاح‌مان انگشت شماتت است که با آن در پی سرزنش خود و دیگری هستیم و مدام از دیگران درخواست‌های آمرانه داریم. در قلمروی شُغال همه‌چیز را به قضا و قدر واگذار و مسئولیت را از خودمان سلب می‌کنیم. با این خیال خود را آسوده می‌کنیم که هیچ انتخاب و پذیرش مسئولیتی در کار نیست و همه‌چیز اجبار است… یک زندگی عاری از رضایت‌مندی و سرشار از گله‌مندی!

اما اگر قدم به قلمروی زرافه‌ای بگذاریم در پی شفاف‌سازی و وضوح نیت‌های‌مان برمی‌آییم؛ در پی برقراری پیوند و ارتباط خواهیم بود، می‌دانیم که مسئول انتخاب‌های‌مان هستیم و اعتقاد بیشتری به آزادی پیدا می‌کنیم.

با زبان زرافه یا زبان زندگی هر روز تمرین خواهیم کرد تا نیازها و ارزش‌ها‌ی خود را بیشتر و موشکافانه‌تر و عمیق‌تر بشناسیم؛ با تلاش و تمرین ذهن‌آگاهانه و نگریستن از زاویۀ دید بالاتر (که گردنِ دراز زرافه اجازۀ zoom out  کردن می‌دهد) مشاهدات‌مان را از ارزیابی‌ها و قضاوت‌ها تفکیک کنیم و واقعیت‌ها را همان‌گونه که هستند ببینیم نه آن‌طور که دل‌مان می‌خواهد باشند یا به خیال‌مان «باید» باشد!

در این مسیر چهرۀ خود واقعی‌مان را بهتر خواهیم دید و از نقاب خودِ آرمانی‌مان آرام‌آرام و روزبه‌روز بیشتر فاصله می‌گیریم. اجازه می‌دهیم ابرهای هیجاناتی که طیفی از عواطف مثبت و منفی را در بر می‌گیرند ببارند و در ازای صداقت با خود و شهامت رویارویی با هراس‌ها و ناامنی‌ها و خشم‌ها و … پاداشی که دریافت می‌کنیم تراویدن نور آفتاب آگاهی بر رنگین‌کمان احساسات‌ و لمس و تجربه کردن آنهاست. با چشم‌های زرافه‌ای رفتارهای خودمان و دیگران را با خودمان و دیگران آگاهانه‌تر خواهیم دید و  با شفقت و مهرورزی خردمندانه رفتار و تقاضا خواهیم داشت.

 

کلیدواژه‌ها

قطعاً نمی‌توان ادعا کرد که تمامی آموزه‌ها و خِرَدِ نهفته لابه‌لای خطوط این کتاب را می‌شود در مرور کوتاهی از آن انتقال داد. پس من به چند کلیدواژۀ حیاتی بسنده و شما را به سفر خوانش و زیستن بر اساس آموزه‌های این کتاب دعوت می‌کنم.

علاوه بر مشاهده و احساس و نیاز و تقاضا که بالاتر به آنها اشاره کردم، پذیرش مسئولیت، یاد گرفتن همدلی واقعی و نه همدردی، و تمرین شفقت‌ورزی به خود و دیگری و نثار از صمیم قلب از مفاهیم اصلی این کتاب و آموزه‌های ارتباط بدون خشونت‌اند.

سخن پایانی

احساس آسودگی و غرور دارم از این که آسیب‌پذیری‌ام را اعلام و اعتراف می‌کنم قریب به چهل سال از روان‌زخم‌هایی رنج برده‌ام که نه با درنوردیدن و فتح قله‌های پیروزی و موفقیت و منزلت التیام یافت و نه در طول سال‌ها تجربۀ روانکاوی به شفا حتی نزدیک شد!

زبان زندگی به من آموخت چگونه در خلوت با خویشتنی که دیرزمانی وانهاده بودمش از احساساتم پرده بردارم و خود واقعی زخم‌خورده‌ام را به آغوش بکشم و نوازش کنم و نخستین گام در آشتی با دیگری را درون خودم بردارم.

ما همه یاد گرفته‌ایم که ترس‌ها و آسیب‌پذیری‌های‌مان را انکار کنیم و پشت نقاب نفوذناپذیری و اقتداری دروغین پنهان شویم. اما صلح با خویشتن تا وقتی در زره جنگی سنگر گرفته باشی اتفاق نمی‌افتد.

من با زبان زندگی یاد گرفتم سلحشورانه زیستن، شوالیه‌وار تاختن بر فراز احساسات سرکوب‌شده و نیازهای ناکام‌مانده نیست!

چند وقتی است که پیاده شده‌ام تا آهسته‌تر گام بردارم، به دالان‌های تاریک هراس‌هایم سرک بکشم، میوه‌های آگاهی را مزمزه کنم، و گنج‌های حضور در لحظۀ حال را پیدا…

امیدوارم تو هم به پیاده‌نظام شفقت‌ورزی خردمندانه بپیوندی.

پانوشت: دفترچه روزانه زبان زندگی

برگرفته از سایت زبان زندگی

فکر می‌کنم که همه با هم، هم نظر باشیم که بین مطلبی را دانستن و عمل کردن به آن تفاوت بسیاری است. خیلی وقت‌ها قدرت یادگیری‌های گذشته و فشارهای اجتماعی ما را از یادگرفته‌های جدیدمان دور می‌سازد و به عادت‌های قبل باز می‌گرداند؛ در نتیجه برای حفظ ارتباط با نیازها و آگاهی منبعث از این الگو در میان علاقه‌مندان ارتباط بدون خشونت (زبان زندگی)، سه فعالیت توصیه می‌شود.

۱-    شرکت مستمر در کارگاه‌های آموزشی

۲-    مطالعه مستمر متون مربوطه

۳-    نوشتن دفترچه روزانه

دفترچه روزانه راهی است برای مرتبط شدن هر روزه با خود و بازنگری روز مبتنی بر این الگو. برای معرفی دفترچه راهنما برگه‌ای طراحی شده که در زیر می‌آید؛ بدیهی است که این برخی از مطالبی است که می‌توانیم در دفترچه روزانه بنویسیم تا با آن زندگی خود را مبتنی بر این الگو بازبینی و طراحی کنیم، هر فرد با توجه به علایق و خلاقیت خود، می‌تواند دفتری را متناسب با خود طراحی کند و ممکن است هر روز تمام مطالب این برگه را تجربه نکند.

دفتر روزانه زبان زندگي

۱- حال من چطور است؟ چه احساسي دارم و كدام نياز من علت آن احساس است؟

 

۲- تجليل از خود با شناسایي مشاهده، احساس، نياز و در صورت تمایل ساختن تقاضا

  • چه عملی انجام دادم؟
  • چه احساسی دارم؟
  • کدام نیازم برآورده شد؟
  • تقاضای احتمالی از خود:

 

۳- تجليل از دیگران با شناسایي مشاهده، احساس، نياز و در صورت تمایل ساختن تقاضا

  • چه عملی را انجام داد؟
  • چه احساسی کردم؟
  • کدام نیازم برآورده شد؟
  • تقاضای احتمالی از خود:
  • تقاضای احتمالی از دیگران:

 

۴-  افسوس و بيان مشاهده، احساس و شناسايي نيازي كه برآورده نشده است و در صورت تمایل ساختن تقاضا

  • چه عملی انجام دادم؟
  • چه احساسی دارم؟
  • کدام نیاز برآورده نشد؟
  • تقاضای احتمالی از خود:

 

۵- شناسايي جملات شغالي (قضاوتی) نسبت به خود؛ يافتن مشاهده، احساس، نيازهاي برآودره نشده خودم؛ با انجام آن رفتار سعي در تحقق كدام نياز خود داشتم؟

  • جمله شغالی‌ام نسبت به خود:
  • چه رفتاری کردم؟
  • چه احساسی دارم؟
  • کدام نیاز من برآورده نشد؟
  • کدام نیاز من برآورده شد؟
  • تقاضای احتمالی از خود:

 

۶- مشاهده رفتار کسی که کمک کننده تحقق نیاز من نبوده است؛….

  • چه رفتاری کرد؟
  • چه احساسی دارم؟
  • کدام نیاز من برآورده نشد؟
  • تقاضای احتمالی از خود:
  • تقاضای احتمالی از دیگران

 

۷-  شناسایی جملات شغالی (قضاوتی) نسبت به دیگران؛ مشاهده، احساس و نیاز من؛ احتمالاً پشت این عمل فرد چه نیازی بوده است؟

  • جمله شغالی‌ام نسبت به دیگران:
  • چه رفتاری کرد؟
  • چه احساسی دارم؟
  • کدام نیاز من برآورده نشد؟
  • احتمالاً کدام نیاز او با این عمل برآورده شد؟
  • تقاضای احتمالی از خود:
  • تقاضای احتمالی از دیگران:

 

۸- آيا امروز كاري را انجام داده‌ام كه به من به طور خاص رضايت دهد؟

چه کاری می‌توانم از سر عشق انجام دهم که برایم رضایت به ارمغان بیاورد؟

3 پاسخ

  1. درود بر میتراجان
    بسیار خرسندم از دوستی با شما و همراهی با گروه کتابخوانی مهر و ماه. مطلب آموزنده و کاربردی طبق الگوی رفتاری که نویسنده توصیه کرده در این مقاله آورده‌ای. ممنونم از نگاه موشکافانه و دقیقی که داری. امید که در کنار هم بتوانیم نسبت به شناخت و آگاهی درستی برسیم و با انجام تمرین عملی نسبت به اصلاح الگوهای گفتاری و رفتاری خود جامه‌ی عمل بپوشانیم.

  2. درود میترای عزیز
    چقدر خوشحالم از آشنایی با شما وگروه کتابخوانی مهر وماه که دریاچه ای زیبا برای افزایش خودآگاهی ورشد وتوسعه فردی برویم باز کرد تا بتوانم با رسیدن به صلح ومشاهده درون خود به بهبود ارتباط با دیگران ورسیدن به آرامش باعث ارتقا کیفیت زندگی خود ودیگران شوم ،به امیدبرقراری صلح وآرامش برای همه مردم سرزمینمان ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *