«چه چیزی باعث میشود که آدم به ویرایش روی بیاورد؟ میدانم که در مورد خود من مسئله صرفاً به کلمات مربوط نمیشود. هر چیزی که با آن برخورد میکنم، دوست دارم خوب باشد ـ خواه لباسی باشد که میپوشم، یا طرز چیدن میز در رستوران، یا بازی بازیگران بر صحنۀ تئاتر، یا سخنرانی شب گذشتۀ رئیس جمهور، یا طرز صحبت کردن دو نفر با همدیگر در ایستگاه اتوبوس. دوست ندارم در این چیزها دخالت کنم یا اختیارشان دست من باشد. چیزی که میخواهم دقیقاً این است که مؤثر باشند، دوست دارم رضایتبخش باشند، دوست دارم درست از کار دربیایند. اگر به حرفۀ چپاپ و نشر قدم نمیگذاشتم، شاید روانکاو میشدم. اگر آدمی مذهبی بودم، شاید خاخام میشدم. گرایش من به خوب از کار درآوردن چیزها، و بهتر کردن چیزهای خوب، تقریباً غیرقابلکنترل است. فکر میکنم که بخت یارم بود که مفرّ مناسبی برای آن پیدا کردم.
«میدانم که گفتنش ناخوشایند بهنظر میرسد، ولی من در این کار شهرتی بهدست آوردم که از شهرت هرکس دیگری بیشتر است؛ اما این کار که دبیرکلی سازمان ملل نیست. همیشه از خودم میپرسیدم چرا اینقدر موفق شدهام؟ واقعاً دلیلش را نمیفهمیدم. همیشه احساس میکردم که یک جور کلاهبردارم، چون آدم خیلیخیلی موفقی بودم در حالیکه کاری نکرده بودم که استحقاق این موفقیت را داشته باشم.
و بالاخره فهمیدم که لازم نیست آدم نابغه باشد تا بتواند ویراستار بشود. لازم نیست آدم نیروی الهام بینظیری داشته باشد تا بتواند ناشر بشود. آدم فقط باید مستعد و سختکوش و پرانرژی و عاقل و بسیار خوشقلب باشد.
اینها ویژگیهای کمیابی نیستند و استحقاق اینهمه تعریف و تمجید را ندارند، چون که از روز اول یا با اینها متولد میشویم یا بدون اینها؛ فقط به بخت آدم بستگی دارد، و به همین دلیل است که شما روز اول همانقدر ویراستار خوبی هستید که در روز آخر. قریحۀ عمیق و منحصربهفردی نیست که بشود پرورشش داد.»
این را رابرت (باب) گاتلیب در کتاب هنر ویرایش نوشته که انتشارات کارنامه به زیبایی چاپ کرده است.
من و باب
من هم دوست دارم چیزها مؤثر و کارآمد باشند.
دوست دارم فکر کنم ویژگیهای یک ویراستار خوب را دارم.
هرچند اوضاع بازار چاپ و نشر تعریفی ندارد اما دوست دارم بتوانم در این حوزه اقدام مؤثری انجام بدهم.
یک پاسخ
چقدر این بریده خوب بود و باهاش ارتباط گرفتم. خصوصاً اونجا که میگه احساس میکنم کلاهبردارم و بیش از اونچه استحقاق دارم دریافت کردم…
منم موافقم که آدم با یه سری چیزا بدنیا میآد. چیزایی که فقط قابل پرورشن. البته حالا این سؤال پیش میاد که اگه استعداد یه چیزی رو نداریم باید ازش دست بکشیم؟ و بنظرم جواب خیره. چون فکر میکنم اگه حتی یه ریزه هم تو اون زمینه استعداد نداشتیم اصلاً طرفش هم نمیرفتیم.