ما نخستین خوانندگان نیستیم ـ هرگز نبودهایم. چه بسیار و بارها که متن را، پیش از ما، بدون ما، و برای ما، (بد) خواندهاند: حال، هیچ خوانشی باکره نیست ـ هرگز نبوده است ـ خواندن روسپیگری است؛ اما بکارت مدام متن را چه کسی میتواند منکر شود؟
– لذات یک خواننده، پیام یزدانجو
پیام یزدانجو مترجمی است که اغلب آثار رولان بارت و کتابهای مربوط به ادبیات و نظریۀ ادبی پسامدرن را ترجمه کرده است. نقلقول بالا را در ابتدای کتاب «لذت متن» اثر رولان بارت، نشر مرکز، نوشته است.
امروز در جلسۀ نهم کلاس مرگ ادبیات به این کتاب اشاره شد. کمی طول کشید تا لابهلای قفسههای کتابخانهام پیدایش کنم. سال نود و چهار خریده بودمش. وقتی که کلاسهای دکتر نجومیان در مؤسسۀ فرهنگی شهرکتاب بهشتی در احمد قصیر برگزار میشد.
مثلاً اگر به متن آن روزهای خودم اشاره کنم با وجود بازنگریهای مدام هنوز باکره مانده است. میخواهم بگویم ما هر کدام متنی هستیم که فارغ از هزاران هزاران بار خوانش، همچنان دستنخورده باقی ماندهایم و خواهیم ماند.
روانپریشی گریزگاه است: گریزی نه از «تندرستی»، که از «ناممکن» {…} این گریزگاه تنها چارهای است که مجال نوشتن (و خواندن) میدهد.
– رولان بارت
برای خواندن و نوشتن حقیقتاً که قدری روانپریشی لازم است.
بهقول بارت: «شعار هر نویسندهای این است: دیوانه نتوانم بود، فرزانه نخواهم شد، روانپریشام من.»
و احتمالاً شعار هر کتابخوانی هم همینطور.
2 پاسخ
درود بر شما
همیشه به این فکر میکردم که یه شکاف وجودی هست بین کسی که واقعا کتابخوان هست با کتابخوانی آکادمیک و رسمی، این عبارت رولان بارت خیلی مناسب بود برای اون شکاف
به قول عراقی
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
سپاسگزارم از شما! همین امروز این کتاب رو اضافه کردم به لیست خرید کتابهام:)
درور جناب علیرضایی،
سپاسگزارم از ثبت دیدگاهتان
خوشحالم که این نوشته را دوست داشتید و توانستید با آن ارتباط برقرار کنید 🙂