اولین چیزی که در مدرسۀ نویسندگی توجهم را جلب کرد، پازلی بود که همان ابتدای دورۀ نویسندگی خلاق معرفی شد. جورچینی چهارتکه از قطعههای خواندن، آزادنویسی، بازنویسی، و انتشار.
از شما دعوت میکنم تا با هم به اولین تکۀ این پازل نگاهی دقیقتر بیندازیم:
تکۀ کوچک اما حیاتیِ«خواندن»
اغلب نسبت به مهمترین قطعۀ این جورچین، یعنی «خواندن» کملطفی میکنیم. منظورم این است که خواندن را زیادی دستکم و پیشپاافتاده، مسلم و بدیهی فرض میکنیم. تصور میکنیم که خب، دوران ابتدایی را که گذراندهایم؛ و با حروف الفبا هم آشنایی کامل داریم. پس بهخوبی بلدیم یک واژه و یک جمله را بخوانیم. دشواری هم ندارد.
اول- روخوانی مساوی نیست با خواندن!
خواندن برابر با همان روخوانی است دیگر؛ مگر چیزی جز این است؟ همانطور که حافظ فرمود: نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند… نه هرکه سواد داشت، «خواندن» تواند! اگر میخواهیم تبدیل به خوانندگانِ حرفهای بشویم و قادر باشیم آنچه خواندهایم را مورد نقد و بررسی و موشکافی قرار دهیم یا حتی خواندههایمان را به دوستانمان معرفی کنیم، باید یاد بگیریم که روخوانی را با چاشنیِ اندیشه درهم بیامیزیم و عملِ خواندن را به شیوۀ درست و منطقی به پیش برانیم. آنچه روی کاغذ (از بالک تا دیجیتالی) آمده، در واقع بدونِ اندیشیدنِ سنجشگرانه (یا همان تفکر نقادانه) مشتی واژه است برای وقتکشی و عاقبت در هزارتوی ذهن ما راه به جایی نمیبرد. در واقع اگر مجهز به ابزاری برای سبک و سنگین کردنِ دادههای درون متن و تیشۀ برندۀ اندیشه نباشیم، از پس کندنِ کوهِ متن بر نمیآییم.
دوم- انتخابِ متن مناسب برای خواندن
آیا چنگ انداختن به هر روزنامه باطله و کتاب تخفیفخورده و چوبِ حراج خوردهای دستاورد مثبتی از عمل خواندن را برای ما به ارمغان میآورد؟ چه قدر در انتخاب آنچه میخوانیم بهطرزِ مطلوبی گزینشی عمل میکنیم؟ آیا به منابع و راهنماهای قابل اعتمادی دسترسی داریم تا از آنها در جهتِ انتخاب متن مطلوب و موردنظرمان کمک بگیریم؟ از کجا بدانیم چه کتابی ارزش خواندن دارد و کدام کتاب بیمایه و مبتذل است؟
باور کنید همین که این پرسشها در ذهنمان ایجاد شوند، گام بلندی برداشتهایم. بدون شک کسی که میخواهد حرفهای بخواند با طیف گستردهای از متون و ژانرها برخورد میکند؛ از داستان کوتاه و رمان و نمایشنامه تا کتابهای خودیاری به شیوۀ دستورالعملی و از جستار و یادداشت و نامه تا نقد و نظر و مصاحبه. بههرروی سرانجام ناگزیر از انتخاب هستیم. پس بهتر است نسبت به انتخابی که ناگزیر از آن هستیم آگاهتر باشیم.
برای نمونه، اینجا میتوانید فهرست پیشنهادی کتابهای تایم را ببینید.
سوم- چگونگی خواندن
بدون اغراق، خواندن امری هویتساز برای هر انسان است. من خواندن را صرفاً معادلِ عملِ چرخاندنِ چشم روی صفحات کاغذی یا دیجیتالی نمیدانم. خواندن به گمان من تعبیر و تفسیرِ نشانههاست. چیزی شبیه علم تعبیر خواب.
دیدنِ یک نشانه و دادهای بیرونی، خواه در قالب یک واژه یا رفتار و کنش، که پس از ورود به ذهنِ خودآگاه، دچار فعل و انفعالاتی میشود. نشانههای خام باید پردازش شوند. این فرایند دگرگونی، مانند یک واکنش شیمیایی است که در ذهن هر کسی به شیوهای منحصر به فرد خودش روی میدهد.
نمیخواهم خیلی وارد بحثهای پیچیده و گاه فلسفیِ سوبژکتیویته و جزئیاتِ کنش تفسیر و درک خواننده-محور بشوم. تنها برای ساده کردن موضوع میگویم خواندن، یک جور نگریستن یا مشاهده است که زنجیرهای از تداعیهای عجیب و غریب و شنیدههایی در دوردستهای خاطرات خاکگرفته را به یاد ما میآورد. اصلاً برای همین است که یک خوانندۀ خوب، لاجرم برای تجزیهوتحلیلِ خوانش خود به نوشتن، حتی حاشیهنویسی، پناه میآورد. و برای همین است که برای بهتر نوشتن باید از خواندن سرشار شد.
خواندن: کنشی جسورانه
ذخیرۀ آگاهی ما محدود است و طبق نظریۀ کوهِ یخِ روانشناسان، چند برابر آنچه میدانیم در اقیانوس ناخودآگاه جمعیمان از دیده پنهان است.
برای اینکه توشۀ آگاهیمان را افزایش دهیم، درد زایمانی ذهنی را باید متحمل شویم. با هر بار عمل خواندن، دروازههای ورودیِ قلعۀ ذهنمان را باز میگذاریم و به ایدههای گوناگون و مخالف اجازه میدهیم تا بر روی سکوی اندیشهمان سخنرانی و هنرنمایی کنند. در واقع یک خوانندۀ خوب نه تنها از اینکه پایههای عقیدتیاش کمی متزلزل شود هراسان نمیشود، بلکه از چنین پیشلرزههایی برای استحکامِ بنایِ جهانبینیاش استقبال میکند. اصلاً نقطۀ تلاقیِ سنجشگرانهاندیشی و خواندن حرفهای در پرهیز از تعصبات فکری و قوممحوری و خودمحوری است. پس بزدلانه است اگر همیشه فقط به ژانر یا موضوع و نویسندهای خاص بچسبیم و در واقع حاشیۀ امن و دایرۀ توهم خوشبختی ذهنمان را ترک نکنیم که مبادا پایههای باورهایمان سست و لرزان شود.
از خوانندگی خلاق تا نویسندگی خلاق
برای نویسندگی خلاق، ابتدا باید یاد بگیریم چگونه خلاقانه بخوانیم. بله! خواندن خلاق پیشنیازِ نوشتن خلاق است. خواندنی که بتواند به نگرش و جهانبینی ما چیزی اضافه کند. خواندنی که شک و تردیدی نسبت به باورهای راسخ اما بیاساسِمان ایجاد کند. و به این ترتیب زنگ هشداری برای نیاز به دگرگونی فکری به صدا دربیاورد. چنین خواندنی، مفرّح و بسیار آموزنده است.
در قسمت بعدی به معرفی چند کتاب و تکنیک راهگشا برای درک مطلب خواهم پرداخت.
2 پاسخ
قطعا شما در پیمودن این مسیر و رعایت قواعد و اصولش به بهترین شکل عمل کردین و اینچنین زیلا تشریح کردین.
درود بر شما. همین متن نمونهٔ خوبی از حاصل فرمولِ عنوان و نیز نمای قطعات چهارگانهٔ پازل است. مطلبی که بهخوبی خوانده و درک و پردازش و سپس با بیانی خلاقانه و منظم منتشر شده.