به‌نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فکر کردن از نان شب هم واجب‌تر است

دغدغه‌های این روزهای‌مان بی‌شمارند. از گرانی و کرونا گرفته تا وحشی‌گری حکومت طالبان.

در این میان، من و تو چه‌کار می‌توانیم بکنیم؟

آیا بهتر است دست‌ بگذاریم روی دست و بی‌تفاوت باشیم؟ تا جایی که می‌توانیم از اخبار ناگوار فاصله بگیریم تا خدای نکرده اختلالی در امور روزمره‌مان ایجاد نشود؟

چه کار می‌توانیم بکنیم تا حقیقتاً مؤثر واقع شویم؟

 بیایید فکر کنیم

تمامِ آنچه می‌خواهم در این‌ مجال بگویم همین است:

بیایید آداب درست فکر کردن را با هم یاد بگیریم و تمرین کنیم.

معادل‌های «درست فکر کردن» می‌شوند «تفکر نقادانه» و «تفکر انتقادی» یا «سنجشگرانه‌اندیشی».

سنجشگرانه‌اندیشی دیگر چیست؟

آقای مهدی خسروانی، پژوهشگرِ حوزۀ تفکر انتقادی و دانش‌آموختۀ فلسفه و منطق در دانشگاه تهران و دانشگاه تربیت مدرس، معادلِ مناسب برای critical thinking را واژۀ «سنجشگرانه‌اندیشی» می‌داند. تنها یکی از دلایل متعدد ایشان این است که در فرهنگ ما واژه‌های «انتقادی» و «نقادانه» دارای بارِ منفی هستند و بیشتر «خرده‌گیری» و یافتن یا برشمردن عیب و نقص را در ذهن تداعی می‌کنند.

برای توضیح بیشتر دربارۀ بهترین معادل برای Critical Thinking این نوشته را بخوانید.

تفکر نقادانه یعنی چه؟

ریچارد پل و لیندا الدر، چنین تعریفی ارائه می‌دهند:

سنجشگرانه‌اندیشی (تفکرنقادانه) شیوه‌ای از اندیشیدن است که با «اندیشیدن درباره‌ی اندیشیدن» همراه است با این هدف که شیوه‌ی اندیشیدن شخص ارتقا پیدا کند.

جیمی کارلین واتسون در دانشنامۀ اینترنتی فلسفه، نوشته:

«تفکر انتقادی» فرایند به‌کار بستن و سنجیدن دلایل برای ارزیابی گزاره‌ها و مفروضات و استدلال‌ها در موقعیت‌های معمول است.

اگر بخواهم وارد ادامه و جزئیات این تعریف بشوم ممکن است از حوصله‌تان خارج باشد. هرچند بعداً مفصل درباره‌اش خواهیم گفت و شنید.

فقط این را بگویم که تفکر نقادانه یا سنجشگرانه‌اندیشی بر مبنای صداقت و عقلانیت بنا شده است.

«خب من که بلدم درست فکر کنم!»

اشتباه همین‌جاست. رنج همگی ما از این پیش‌داوری ناشی می‌شود که خودبه‌خود بلدیم درست فکر کنیم مگر آن‌که مجنون یا دیوانه و خل‌وضع باشیم. اما در واقع ما انسان‌ها اگر به حال خودمان رها شویم به‌طورِ طبیعی به سمتِ حقیقت حرکت نمی‌کنیم. این را من از خودم نمی‌گویم. نقل از ریچارد پل و لیندا اِلدر در ابتدای کتاب مغالطه‌های پرکاربرد است:

«انسان در حالت طبیعی‌اش به‌سمتِ حقیقت حرکت نمی‌کند و حتی دوستدارِ حقیقت نیست؛ خودش را دوست می‌دارد و چیزهایی را که به او خدمت می‌کنند و او را بهتر از آنچه هست نشان می‌دهند و خواسته‌هایش را برآورده می‌کنند؛ چیزهایی را دوست می‌دارد که عامل‌های «تهدیدکننده»ی او را شناسایی و نابود می‌کنند.»

در واقع ما باید مهارت‌های درست فکر کردن را یاد بگیریم. و این یاد گرفتن نیاز به تمرین مداوم دارد.

من را چه به سنجشگرانه‌اندیشی؟

راستش این موضوعی نیست که تازه به اهمیت آن پی برده باشم.

اهمیت موضوع در تحصیل

یک- در دورانِ دانشجویی به موضوعِ استدلال در نوشتن مقالات آکادمیک برخورده بودم. می‌دیدم استادان روی داشتنِ استدلالِ قوی برای ارائۀ موضوع پایان‌نامه تأکید می‌کنند. اما دربارۀ این‌که چه ویژگی‌هایی باعث قوی بودن یک استدلال می‌شود سخن زیادی به میان نمی‌آمد.

اهمیت موضوع در تدریس

دو- در طول سال‌های تدریسم نیز، وقتی ریشۀ ضعفِ شاگردانم را در writing و speaking بررسی می‌کردم به حلقۀ مفقوده‌ای برمی‌خوردم که در میان گرامر و واژگان و غیره جایی نداشت اما جزو معیارهای سنجش در آزمون‌های استاندارد، از جمله آیلتس بود:

Task Response و  Cohesion & Coherence:

معیار اول یعنی تا چه حد پاسخ گفتاری یا نوشتاری شما پرسش را درست نشانه رفته است.

و معیار دوم یعنی پیوستگیِ مطالب و انسجام و کلیت آن‌چه به‌صورت شفاهی یا مکتوب ارائه داده‌ای تا چه اندازه منطقی و عاری از مغالطه است.

اهمیت موضوع در زبان‌ورزی

پس در واقع می‌توان گفت سنجشگرانه‌اندیشی از مهارت‌های زیربناییِ زبان‌ورزی است.

آن هم نه فقط زبان‌ورزی برای زبان‌آموزانِ زبانی خارجی، بلکه برای کاربرانِ زبانِ مادری.

اما از آن‌جا که این موضوع، زیرشاخه‌ای از فلسفه به حساب می‌آید و عموماً ـ بر اساسِ پنداشتی نادرست ـ فلسفه را مربوط به امورِ جاریِ زندگی روزمره‌مان نمی‌دانیم، نسبت به آن کم‌لطف و بی‌توجهیم.

این که چرا تا به‌حال در تولید محتوا و اطلاع‌رسانی در زمینۀ سنجشگرانه‌اندیشی تعلل کرده‌ام به احتمال زیاد ناشی از نوعی کمال‌گرایی باشد. حالا البته تصمیم گرفته‌ام نه به‌عنوان متخصص، بلکه به‌عنوانِ علاقه‌مند و دغدغه‌مند در این حوزه به‌صورت مستمر تولید محتوا داشته باشم. و در کنار هم گروهی داشته باشیم تا با هم یاد بگیریم چگونه درست بیندیشیم و درست اندیشیدن را در کنار هم هر روز تمرین کنیم.

اهمیت موضوع برای ما ایرانی‌ها

سه- همین حالا مشغولِ ترجمۀ کتابی در حوزۀ سنجشگرانه‌اندیشی هستم. این اولین کتابی است که دارم به تنهایی ترجمه می‌کنم. و به‌جای آن‌که انتخابم کتابی ادبی یا در حوزۀ نظریۀ ادبیات باشد تصمیم گرفتم از علایق گسترده‌ام نسبت‌به روانشناسی و جامعه‌شناسی به نفعِ این موضوعِ اساسی که زیربنا و شالودۀ اندیشه در تمام عرصه‌های زندگی ماست صرف‌نظر کنم.

 

امروز، شنبه ۲۳ مرداد، در یک لایو در اینستاگرام دربارهٔ این موضوع صحبت کردم. اگر مایلید می‌توانید روی این لینک کلیک کنید و لایو ذخیره‌شده در IGTV را ببینید.

 

عریان بودن مجسمۀ معروفِ رادین بیانگر این حقیقت است که انسان یک موجودِ خودآگاه و اندیشه‌ورز است.

این عریان بودن نشان می‌دهد اندیشیدن نیازی اساسی و بنیادی برای وضعیت بشر است.

– برایان مگی؛ داستان فلسفه

 

هشتگ #التماس_تفکر

در سال‌های اخیر، هر چند تکنولوژی با سرعتی سرسام‌آور پیشرفت کرده است اما اتفاقات عجیب و غریب فراوان حاکی از آن است که گویا انسان‌ها در جوامع و مناسبات خود پیشرفتِ چشمگیری نداشته‌اند. نمونه‌های فراوانی از قتل‌های ناموسی، تجاوزها، تعصبات، و زورگویی‌های دیکتاتورمآبانه و ددمنشانه را می‌توانید در شبکه‌های اجتماعی و اخبار ببینید که نشان می‌دهند علیرغم پیشرفت تکنولوژی و فناوری، انسان‌ها در یک موضوع اساسی، یعنی فکر کردن، هنوز لنگ می‌زنند.

شاید باورنکردنی به نظر برسد اما انسان قرن بیست‌و‌یکم هنوز نیازمندِ آموختن درست فکر کردن و تمرین مدامِ سنجشگرانه‌اندیشی است.

من فکر می‌کنم رسالت اجتماعی ما انسان‌ها این است که مهارت‌های تفکر و اندیشیدن را به درستی بیاموزیم. یعنی برای آن‌که وجهِ تمایزمان از سایر جانداران و موجودات را حفظ کنیم، باید چیستی و چگونگی درست اندیشیدن را یاد بگیریم و تا جایی که می‌توانیم این مهم را به دیگران نیز یاد بدهیم.

ما باید یاد بگیریم چه نوع تفکری نادرست است تا بتوانیم از آن اجتناب کنیم. باید سره را از ناسره تشخیص بدهیم. برای همین باید ابتدا با مغالطه‌ها آشنا بشویم.

در نوشته‌های بعدی از مغالطه‌های پرکاربرد خواهم گفت.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *