«انسان حیوان خودفریب است.» -ریچارد پل و لیندا اِلدر
اغلب تاب و توان رویارویی با چهرۀ نه چندانِ خوشایندِ حقیقت در ما نیست. تحمل دیدن چهرهٔ آبلهروی حقیقت در آینههای شفاف را نداریم. نمیتوانیم بپذیریم نوشیدن شربتی گرچه تلخ اما جانافزا از جام حقیقت، بهتر از نوشیدنِ زهری شیرین اما کُشنده در فنجانِ خودفریبی است.
«برنده شدن» چه هزینههایی دارد؟
در بیشتر وقتها ما صرفاً به دنبالِ «برنده شدن» و اثبات «حقانیت» خومان هستیم حتی اگر این «برحق بودن» جعلی باشد. گاهی در تشخیص اینکه چهقدر برای رسیدن به قدرت، ثروت، جایگاه، شهرت، محبوبیت و … دلیلتراشی و توجیه میکنیم ناتوان هستیم. یعنی نمیدانیم ذهنِ فریبکار شگفتانگیزمان با توسّل به چه مغالطههایی (فریب، حیله و نیرنگ، سفسطه، تصور وهمی و …) ما را به مقاصد و اهدافمان میرساند.
هدف نهایی درست فکر کردن و سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) این است که به ابزاری مجهز بشویم و به بینشی برسیم که مبنای آن «صداقت و یکپارچگی» باشد.
در واقع، اگر بخواهیم دگرگونیای اساسی در ذهنمان اتفاق بیفتد و بینشی ماندگار به شیوۀ کار ذهن در زمینۀ مغالطهها دست پیدا کنیم باید بدانیم ذهن انسان برای پیش بردن هدفهای خود از کدام استدلالهای ناصحیح و چه «ترفند»های فکری استفاده میکند.
«انسان در حالت طبیعیاش به سمت حقیقت حرکت نمیکند و حتی دوستدار حقیقت نیست؛ خودش را دوست دارد و چیزهایی را که به او خدمت میکنند و او را بهتر از آنچه هست نشان میدهند و خواستههایش را برآورده میکنند؛ چیزهایی را دوست میدارد که عاملهای «تهدیدکننده»ی او را شناسایی و نابود میکنند.»
تمام نقلقولهای این نوشته از کتاب «مغالطههای پرکاربرد: ۴۴ ترفند کثیف برای برنده شدن در بحثها» نوشتۀ ریچارد پل و لیندا الدر،؛ و منتشرشده توسط نشرنو آمده است.
در اینجا میتوانید توضیحات کتاب در وبگاه نشر نو را بخوانید.
میتوانید لایوهای اینستاگرام مربوط به مغالطه را در اینجا ببینید:
چرا مغالطه میکنیم؟
«مغالطه یکی از مفهومهای مهم در زندگی انسان است؛ زیرا بخش بزرگی از اندیشیدن انسان خودفریبی یا دیگرفریبی است.»
«مغالطهها روشهایی «نادرست»اند و، با این حال، بسیاری از مردم هر روز از این روشها برای برنده شدن در بحثها و فریب دیگران استفاده میکنند.»
«مغالطهها قوت غالب گفتمان سیاسی همگانی، روابط عمومیها، پروپاگانداها، و تبلیغاتاند. و بسیاری از مردم چنان با این مغالطهها زندگی میکنند و چنان آنها را تنفس میکنند که گویی مَحمِل حقایق مقدساند.»
«مغالطهها ترفندهایی کثیفاند. که از سوی کسانی که میخواهند به منفعتی دست پیدا کنند مورد استفاده قرار میگیرند؛ راهبردهایی برای دستیابی به نفوذ، مزیتهای گوناگون، و قدرت.»
با مغالطهها چه کنیم؟
«هدف شما باید این باشد که آنها [مغالطهها] را تشخیص دهید. اگر مغالطهها را بشناسید و به کاربردشان در نزد خودتان و دیگران توجه پیدا کنید، بهتر میتوانید در برابر تأثیرشان مقاومت کنید.»
«اگر به این بینش برسید که بدلهای استدلال صحیح چگونه در همۀ جنبههای زندگی ما رخنه کردهاند (و مایۀ حیات رسانههای همگانیاند)، بهتر میتوانید جلو نفوذ آنها را بر خودتان بگیرید.»
«هنگامی که در برابر مغالطهها واکسینه شوید، واکنش شما نسبت به آنها نیز تغییر خواهد کرد.»
«[اگر مغالطهها را بشناسید] پرسشهای کلیدی میپرسید و پشت نقابها و تصویرهای جذابی را میبینید که قرار است شما را فریب دهند.»
«زمام ذهن و هیجانهای خودتان را در دست میگیرید و تشخص فکریتان افزایش مییابد. و شاید مهمترین نکته اینکه، اگر مغالطهها را بشناسید سعی خواهید کرد که خودتان هم از آنها پرهیز کنید: نه دیگران را با مغالطه فریب دهید، نه خودتان را.»
صاحبان قدرت، رسانهها، و ارتباطات
«برخی افراد صاحب قدرت (در شکل ثروت، دارایی، یا سلاح) هستند و همان افراد مشخص میکنند کدام حقیقت در بوق و کرنا شود و به گوشِ همۀ جهانیان رسانده شود و کدام حقیقت به تمسخر گرفته شود، مسکوت بماند، یا سرکوب شود.»
«وقتی به عمق امور راه مییابیم متوجه میشویم که در جهان ما واژههای «ارتباطات» و «فریب» تقریباً مترادفاند.»
«جهان ما جهانی است که رسانههای آن، گلهوار، به دنبال هم حرکت میکنند و مردم نیز به دنبال آنها.»
«در چنین جهانی، […] «باید از بینشها و ابزارهای فکری اساسی برخوردار» باشیم تا در مرتبۀ اول از قربانی شدن اندیشۀ خودمان جلوگیری کنیم و در مرتبۀ دوم، از یک اتفاق بدتر جلوگیری کنیم: اینکه خودمان «به یکی از سردستههای این گلهها» تبدیل شویم.
من چه میتوانم بکنم؟
واقعیت این است که «ما در جهان آرمانی زندگی نمیکنیم». ولی هر کدام از ما میتوانیم به نوبۀ خودمان گامی هر چند کوچک به سوی دنیایی بهتر برداریم.
و این گام را با صداقت باید آغاز کنیم. بیایید با خودمان روراست باشیم.
به صدق کوش تا که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیهروی گشت صبح نخست
2 پاسخ
میترای عزیز. مطلب رو کامل خوندم و بهره بردم. با اینکه در دانشگاه چندین واحد منطق کلاسیک و جدید پاس کردیم و در یک ترم کتاب مغالطات پرکاربرد رو خوندیم. باز هم نیاز میبینم در این زمینه منابعی جدید مطالعه کنم و دروس گذشته رو مرور. تا این تصمیم محقق بشه که میدونم فعلا عملی نیست، از متنها و گزارشهای ارزشمندت میآموزم.
ممنون که اهمیت این مسائل رو برجسته میکنی.
وقتی با مغالطه و سفسطه آشنا شده بودم، مدام میگفتم کاش همه بدونن کاش همه بدونن، همه همه همه مردم عامی یا دانشگاهی واجبه بدونن.
چقدر این نوشته باعث بیداری و روشنگری بود.قلمت پر توان میترا جان.