این روزها از همیشه پرکارترم. روزم آفتابنزده آغاز میشود و بیوقفه تا آخر شب مشغول کار و فعالیتهای فکری هستم. صبحها، اگر ژوان (پسرم) بگذارد مینشینم صفحات صبحگاهیام را مینویسم. اما اغلب اجازه نمیدهد. اخیراً زیاد بهانه میگیرد. (+ استعفای مادر از باشگاه پنجصبحیها)
بعد که آرزو (مادریار) میآید، کتابی مطالعه میکنم، وبگاهم را بهروز میکنم، و شروع میکنم به مرتب کردن جزوهها، ایدهپردازی و پیادهسازی ایدهها.
ترجمه
مشغول یک کار ترجمه در حوزۀ سنجشگرانهاندیشی هستم. (+ سنجشگرانهاندیشی)
این اولین کار ترجمهام نیست. اما اولین بار است که دارم تمام یک اثر را خودم بهتنهایی ترجمه میکنم. (+ من بهعنوانِ مترجم)
تدریس
یک شاگرد دارم که در حال آمادهسازی برای امتحان آیلتس است.
یک دورۀ درستنویسی هم دارم برگزار میکنم که در واقع چهارمین کارگاهمان است. تقریباً هر روز باید در گروه تمرین و پرسشوپاسخ واتسپی فعالیت کنم. (+ کارگاه درستنویسی)
بهتازگی هم برای دورۀ رایگان اندیشهورزی دارم تولیدمحتوا میکنم. (+ اندیشهورزی)
مطالعه
در گروه کتابخوانی مهروماه چالش باهمخوانی بهصورتِ روزانه را به کمک دوستانم حمیده نوروزی و مریم جوینده مدیریت میکنم. (+کتابخوانی)
فهرست مطالعات مورد علاقۀ خودم را هم در کنار آن دارم.
یادگیری
علاوه بر این فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، خودم هم در کلاسهای متعددی در طول هفته شرکت میکنم:
- کارگاهِ شعر با گروس عبدالملکیان. میخواهم در پایان دوره گزینه اشعارم را به چاپ برسانم. (+ شعر و شاعری)
- ویراستاری کتاب و مطبوعات با نجوای قلم. چرا که میخواهم مدرک معتبر از فنیوحرفهای داشته باشم. حرفۀ ویراستاری افق و چشمانداز بلندمدتم است.
- پادکست با احمد فیاض در مؤسسۀ کارنامه. گمان میکنم بیش از آنکه به تولید محتوای متنی نیاز باشد، این روزها نیازمند تولیدمحتوای صوتی هستیم. و مسئلۀ تولیدمحتوای چندرسانهای ذهنم را بدجوری به خود مشغول کردهاست.(+ پادکست: وبلاگنویسی نوین)
- توسعۀ فردی با شاهین کلانتری. از مجموعه دورههای تکمیلی برای خودسازی در زندگی و نویسندگی است. ( + تعالی بهترین انتقام است.)
- و مرگ ادبیات با استاد زُختاره در آکادمی علم. اگر دقیقش را بخواهی دغدغۀ ادبیات و کتاب و نقش آنها در فرهنگ و زندگی و اندیشهورزی را دارم.
اینها را نوشتم تا هم به ذهن آشفتهام سامان بدهم و هم یادنگاشتی باشد برای دوستان و فرزندانم.
اینها را نوشتم تا سندی باشد بر تعبیرِ ققنوس در برخاستن از بسترِ خاکسترِ افسردگی، خمودی و کرختی که چهاردهسال زمینگیرم کرده بود و گمان میکردم آخر خط و بنبستِ زندگیام باشد.
اینها را نوشتم تا بگویم میشود آدم دو تا بچه داشته باشد و مثل همه، بیستوچهار ساعت در روز و به کار فکری جدی هم مشغول باشد. دغدغهمند که باشی حاضر نمیشوی لحظهای را حتی به بطالتِ منفی و نشخوار ذهنی، غیبت، خالهزنک بازی، تنبلی و انفعال بگذرانی.
کلید حل مسئله در اولویتهاست.
اگر آدم پرسشهای فراوان و ذهن کنجکاو داشته باشد، قطعاً هر روزش از روز قبل دستاورد بیشتری به همراه خواهد داشت.
میگویند حقیقت دستنیافتنی است. اما دستِکم برای من زندگی آن هنگام معنا پیدا میکند که در تلاش و تکاپو برای رسیدن به حقیقت باشم.
9 پاسخ
ماشاءالله چه قدر فعالین شما:))
و اما درباره جملۀ آخرتون به شدت موافقم. وقتی که اجازه بدیم زمان و محیط ما رو شکل بده دیگه اون زندگی زندگی نیست. انفعال تمام عیارانه است!
قربانت زهرا جان.
خیلی ممنونم ازت که نوشتهام را خواندی و دیدگاهت را برایم نوشتی عزیزم.
جمعوجور کردن ذهن، یادآوری به خود که ارزشها و اهدافم در زندگی چیستند، و اشتراک آن با دیگران (که قدری تعهد بیشتری برای ما میآورد) اندوخته چنین روزنگارهایی است.
سلام سمیرای عزیز و نازنینم.
چه قدر خوشحالم کردی با نوشتن این دیدگاه برام.
بهترینها رو برات میخوام چرا که شایستۀ بهترینها هستی.
سلام
خدا قوت خیلی عالیه مدرس خوش فکر و خوش ذوق
با جمله آخرتون صددرصد نه بینهایت موافقم
همیشه موفق باشید و همچنان بدرخشید.
سلام فرزانه جان.
خیلی ازت سپاسگزارم. این که وقت گذاشتی و متن را خواندی و دیدگاهت را برایم نوشتی بینهایت برام باارزشه عزیزم.
منم امروز توی مطلبی نوشتم معنای زندگی در تکاپو و یادگیری و ساکن نبودن است.
موفق باشی میترای پر انرژی و فعال
ممنونم لیلای نازنین.
از این همه فعالیت شما لذت میبرم. واقعا تلاشتون جای تحسین داره.
جامعه ما به زنانی شبیه شما واقعا نیاز داره.
و جمله آخر متن هم واقعا تاثیرگذار بود!