بخشی از کارگاه درستنویسی مهروماه به معرفی نویسندگان فصیح و معیارنویس و آثار فخیم و شیوای آنان اختصاص دارد.
در واقع ما بر این باوریم که برای نویسندۀ خوب بودن لازم است ابتدا خوانندۀ خوبی باشیم. یعنی هرچه بیشتر آثاری را بخوانیم که پاکیزه نوشته شدهاند و روی نثر و شیوۀ نگارش آنها تمرکز کنیم، میتوانیم نویسندۀ بهتری شویم.
امروز در جلسۀ پنجم کارگاه درستنویسی تابستانه، زهرا بیتسیاح دربارۀ شاهرخ مسکوب ارائهای داد.
شیفتگان شاهرخ
من از شیفتگان شاهرخ مسکوب هستم. دوست دارم افراد هر چه بیشتری را با او آشنا کنم.
اولین کتابی که دربارهاش خواندم «سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب» از یوسف اسحاقپور بود. همان کتاب باعث شد تصمیم بگیرم تمام آثار مسکوب را تهیه کنم و بعد یکییکی مطالعهشان کنم.
دربارۀ آثار مسکوب و بهترین راه مطالعهشان میتوانید این مقاله در سیبوک را مطالعه کنید: چگونه شاهرخ مسکوب بخوانیم؟
دربارۀ شاهرخ
اسحاقپور، سخنرانیاش در یادبود مسکوب در پاریس را اینگونه آغاز میکند:
«بین تمام کسانی که میشناسم، از ایرانی و غیرایرانی، برای شاهرخ مسکوب بیش از همه احترام قائل بودهام و هستم. قبل از هر چیز این احترام برای آن چیزی بود که خود شاهرخ اسم آن را اخلاق میگذاشت. اخلاق ورای معنای معمولی پیشپاافتاده و قراردادهای روزمره که به آن میدهیم. بهگفتۀ خود شاهرخ:
«در حقیقت اخلاقِ خود من اخلاقی است ضدّ قراردادهای اخلاقی، ضدّ ظواهر و قوانین اخلاقی … در آنجاهایی که مسئلۀ اصول باشد، کمتر فکر میکنم که آیا این کاری که دارم میکنم در نظر دیگران چه جلوهای دارد. قضاوت دیگران از پیش ملاک اصلی رفتار من نیست … آنچه دلم میخواهد باشم، خواه بد بدانند و خواه ندانند.»
برای مسکوب اخلاق جوهری بود از میراث دنیای حماسی و از ایران قرن چهارم و پنجم هجری.
یک جنبۀ این اخلاق، آزادمنشی و حسّ داد بود که بهخاطر آنها مسکوب انواع ناعدالتی و تنگنا و شکنجۀ جسمی و روحی را با بردباری و وقار تحمّل کرده بود و میکرد و نه اینکه اینها را حس نکند. […]
جنبۀ دیگر اخلاق مسکوب چیزی بود که کمتر در روشنفکر و متفکّر و هنرمند و اهلقلم پیدا میشود، مال هرکجا که باشد. چون این جماعت فکر میکنند جلوی لولۀ توپ قرار گرفتهاند؛ یا معمولاً عادت دارند مثل طاووس یا لااقل مثل بوقلمون، چتر بزنند و پرهایشان را باز کنند، به خیال اینکه پرهای دُمشان اشعههای خورشیدی هستند.»
در ادامه اسحاقپور «آگاهی به خود» و «آگاهی به مسئولیت» را از دیگر پایههای اخلاق مسکوب معرفی کرده بود.
چند جمله از مسکوب
برخی از جملات نوشتۀ شاهرخ مسکوب را با هم بخوانیم:
«فرهنگ ایران وطن من است.»
«من مطلقاً دیگر به صداقت بهعنوان یک ارزش فینفسه اعتقاد ندارم. صداقت با چه میزانی از خرد؟ با چه میزانی از آگاهی … یک آگاهی و بینش تاریخی لازم است.»
«شاهنامه در حقیقت راه مرا به ادبیات بزرگ باز کرد. چون یککمی که آدم با شاهنامه آشنا میشود، آسان نیست به سراغ ادبیات میانمایه و متوسط برود. آدم بیاختیار بلندنظر میشود.»
«انسان همیشه به جهانِ گرداگرد خود توجه داشته است. از اینرو اسطوره، بیان و نمودگاری است از «شناخت» انسان از جهان که، گذشته از صورت ظاهر، برای انسان دارای معنایی باطنی و پنهانی نیز است. اسطوره از جهان، طبیعت، خدایان، دیوها، و خلاصه از زندگی مادی و معنویِ انسانِ پیشین سخن میگوید.»
«این چیزهایی که من مینویسم تحقیق به معنای کلاسیک نیست … کارم فکر کردن به ادبیات خودمان است، چه غنایی، چه حماسی. برای این کار باید پژوهش کرد، اما سختی کار در این است که بعد حاصل تمام این سوادی را که به دست آمده به فراموشی سپرد. آدم باید یاد بگیرد اقوال این و آن را دور بریزد و فقط بینش آنها را بگیرد.»
«ایرانی بودن با همۀ مصیبتها به زبان فارسیاش میارزد. من در یادداشتهایم آرزوی زبانی را میکنم که وقتی از کوه صحبت میکند به سختی کوه باشد و وقتی از جان یا روح … از سبُکی به دست نتواند آمد.»
این نوشته بهروزرسانی خواهد شد.
5 پاسخ
چیزی که بیش از همه توجهام را به خود جلب کرد «آگاهی» مسکوب است. او آنچه که دریافته و از سرگذرانده را تصویر میکند. او مینویسد تا از نو بنگرد. مینویسد تا بفهمد و آگاه بشود.
غوطه میخورد، چنگ میاندازد، میبیند و میگوید و فکر میکند و مینویسد. مشاهدهگر، توصیفگر، تمرکزگر و پذیرشگر است. او خودآگاه است.
و در این روزهایی که خودآگاهی ذهنم را به خود مشغول کرده پرداختن به آثار مسکوب برایم لذت و آگاهی به همراه داشت:)
سلام میترای عزیزم
متن شما مثل همیشه عالی است.
درباره شاهرخ مسکوب چیزی که مرا به تحسین برمیانگیزد روشنی و نوری است که در جملات او نمایان است. واضح است که این کلمات از یک جان آگاه میتراود.
بسیار سپاسگزارم از شما میترای جان که به این زیبایی در مسیر روشنی و آگاهی گام برمیدارید و ما را نیز با وجود نازنین خود همراه میسازید.
🌷🌟🌷🌟🌷🌟🌷🌟🌷
سلام میترا عزیز
در مورد جمله های مسکوب
جملهٔ« در واقع اخلاق من اخلاقی است ضد قرارداد های اخلاقی » همین یک جمله کافیست تا شوق شناختن این نویسنده را در دل زنده کند و به دنبال اکتشاف بفرستد
جمله «فرهنگ ایران ، وطن من است» مگر از این جمله شیرین هم هست.
و جمله «شاهنامه در حقیقت راه مرا، به ادبیات بزرگ بازکرد»
مشتاقم کرد تا کتاب شاهنامه را از دایی جانم امانت بگیرم تا بیشتر به ادبیات کهن وصل شوم.
سپاس برای متن های آراسته و پر مغز و محتوایت میترای عزیز
میترا جان
منم از شیفتگان شاهرخ ام
کتاب روزها در راه رو الان دارم می خونم
ممنون از اطلاعات و جملاتی که از شاهرخ مسکوب نقل کردی
🌸🌸🌸
چه عالی که تو هم شاهرخ مسکوب رو دوست داری مریم جان…
ممنونم که وقت گذاشتی و خواندی و دیدگاهت را برایم نوشتی 🙂