ویراستار خبری
روز و شبهایی که در پرستیوی دبیر خبر بودم، مستقیماً با ویراستار، یا همان ادیتور، سروکار داشتم.
چه در وبسایت که کارآموزیام از آنجا شروع شد، و چه در اتاق خبر. گرچه جنس نوشتن در هر کدام متفاوت بود. اما عاقبت نوشته باید از زیر تیغ ویراستار عبور میکرد.
در وبسایت تمرکز بیشتر روی محتوای متنی و نهایتاً تصویری بود که باید برای نوشتهمان انتخاب میکردیم.
مهم بود که خبر بازتنظیمشده (یعنی جهتدهیشده بر اساس سیاستها) را در قالب هرم وارونه و با اصطلاحات و واژگان درست و جملهبندی اصولی قرار دهیم.
چند نفر از ویراستاران بودند که نمیخواستند حتی سر به تنم باشد.
در اتاقخبر، که تنظیم ویدیو هم اهمیت داشت، از آن وسواس و خردهگیریهای مربوط به متن و نوشته خبری نبود. علیرغم تنش بیشتر و فشار زمانی که احساس میکردم و باعث تشدید افسردگی مزمن و پانزده کیلو اضافهوزنم شد، اعصاب خردیِ بهنسبت کمتری داشتم.
اما حتی در اتاقخبر هم در انتظار واکنشِ ادیتور تپش قلب میگرفتم.
گرچه بعضی ویراستارها آرام و خوشاخلاق بودند، اما بیشترشان قاطعیتی بیرحمانه داشتند. بیملاحظه و با صراحتی گزنده و گاه پرخاشجویانه و با نیش و کنایه و توهین ایراد کار را به رخت میکشیدند. حتی پیش میآمد به ریش اشتباهات این و آن روبهرو و پشت سرشان بخندند و تحقیر دبیرخبرها دستمایۀ تفریحشان بود.
هیچوقت دلم نمیخواست جای ویراستارها باشم. ارتقای شغلی در آن محیط برایم کاملاً بیمعنی بود. همین شد که عطای منزلتش را به لقایش بخشیدم.
این روزها دوست دارم ویراستار بشوم. نه ویراستار خبری! که ویراستار کتاب. میخواهم ویراستاری را بهعنوان یک چشمانداز حرفهای پی بگیرم.
نگرش ویراستارمآبانه
از آن روزها چیزهای زیادی آموختم. یکی اینکه حواسم را حسابی جمع کنم. گوشهایم را تیز و نگاهم را ورزیده و سرعت عملم را تا جایی که میتوانم بالا ببرم. اما هرگز نتوانستم نسبتبه مشاهدۀ آن حجم از بیاخلاقی، تحقیر، تمسخر و توهین بیتفاوت باشم.
این همه را گفتم تا به این نتیجه برسم که ویراستار لزوماً قرار نیست یک آدم عبوس و خشک و جدی باشد که ملانقطیطور و با لحنی حاکی از خودبرتربینی، تمسخر و ریشخند به کلنگزنی دسترنجِ نویسنده کمر ببندد.
ویراستار اصولاً باید در حکم مشاور و راهنمای نویسنده و پدیدآورنده باشد.
گمان میکنم در فرهنگی که اساسِ آموزش بر قلدرمآبی، اقتدار، تحکّم و ترس بنا شده است و ویرایش هم هنوز آنطور که باید و شاید درست جا نیفتاده، پیش از هر چیز لازم باشد به «اخلاقِ ویراستاری» و «اخلاق در ویراستاری» بپردازیم.
اخلاقی که به ما اجازه ندهد به بهانۀ دانش یا تجربۀ بیشتر از موضع بالاتر برخورد کنیم و لزوماً پدیدآورنده را در موضع ضعف قرار بدهیم و بر فرودست بتازیم و ویرایش را جولانگاه عقدههای روانی افسارگسیخته کنیم.
یک پاسخ
سلام
میترا جان چه جالب بود مطلبتون خوندم.
تا حدودی هم با متنتون همزاد پنداری کردم. چون گاهی هم خودم در محیط کاری تولید محتوای متنی با چنین برخوردهایی مواجه شدم.
موفق باشین