به‌نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دربارۀ مدیریت خود – مسئلۀ هدف

کتابِ من، کتاب و من

امروز در صف نوبت دوز دوم واکسن، شروع کردم به خواندن کتاب دربارۀ مدیریت خود حاوی «۱۰ مقاله که باید خواند». این کتاب را نویسندگان هاروارد بیزنس ریویو نوشته‌اند و نشر هنوز به چاپ رسانیده‌است.

کتاب را همین دو روز پیش از انقلاب خریدم. همیشه در صفحۀ ابتدای کتاب مُهرِ کتابخانۀ شخصی‌ام را می‌زنم، تاریخ ورود را یادداشت می‌کنم و می‌نویسم از کجا و چرا این کتاب را خریده‌ام.

در ابتدای این کتاب نوشته‌ام: «این کتاب را به توصیۀ کسی نخریده‌ام.»

گاهی لازم است بروی روبه‌روی ویترین کتاب‌فروشی چشم بگردانی… یا در کتابفروشی نگاهی بیندازی به کتاب‌هایی که در لیست از پیش‌ آماده‌شده‌ات نیستند.

بدون در نظر گرفتن عناوین کتاب‌های توصیه‌شده‌ای که خودت را مُلزم به خریدن آنها می‌دانی، تنها به شهودت اعتماد کنی.

این کتاب را بنا به توصیۀ احساس قلبی‌ام تهیه کردم.

من بارها در زندگی‌ام به حس قلبی‌ام اعتماد کردم. منطقی به نظر نمی‌رسد اما در تجربۀ زندگی شخصی خودم بارها بازخوردهای مثبت آن‌ را دیده‌ام.

بگذار شهودت راهنمای تو باشد.

یک راز 

من سؤالم را می‌پرسم و مثل تیری در تاریکیِ دیدرسم رهایش می‌کنم. بعد کائنات بومرنگی از پاسخ سؤالم را به سمت من بازمی‌گرداند. این پاسخ‌ها گاهی توسط شخص یا واقعه‌ای سر راهم قرار می‌گیرند. ولی اغلب کتابی راهنمای من می‌شود.

 

 

زندگی خود را چگونه می‌سنجید؟

عنوان اولین مقاله این بود. در این پادکست دربارۀ این مقاله گفته‌ام:

«از نظر من، داشتن هدف روشن در زندگی امری اساسی بوده است. اما برای آن‌که به این نظر برسم، مجبور شدم مدت طولانی و سخت دربارۀ آن فکر کنم. هنگامی‌که در رودس بورسیه بودم، در یک برنامۀ آموزشی بسیار وقت‌گیر قرار داشتم که میکوشیدم خود را با عجله‌ برای امتحانی آماده کنم که به من امکان می‌داد یک سال ارزشمند دیگر در آکسفورد مشغول شوم. تصمیم گرفتم هر شب یک ساعت را به مطالعه و تفکر اختصاص بدهم و به این موضوع بیندیشم که چرا خدا مرا روی این کرۀ خاکی آفرید. حفظ این تعهد بسیار دشوار بود، زیرا هر ساعتی را که صرف آن می‌کردم، مجبور بودم از مطالعۀ اقتصادسنجی کاربردی بزنم. با خودم کلنجار داشتم که آیا واقعاً می‌توانم این وقت‌ را از درسم بزنم یا نه، اما به این فکر چسبیدم و سرانجام هدف زندگی خود را پیدا کردم.»

-کلیتون ام. کریستنسن-

درس من

اگر هدف خود را روشن نکنید، قایق زندگی خود را بدون پارو در دریاهای خروشان زندگی رها کرده‌اید.

بدون هدف زندگی می‌تواند خالی باشد.

من هم با خواندن این توصیه تصمیم گرفته‌ام هر روز با وجود تمام مشغله‌هایی که دارم ساعتی را به روشن‌تر کردن هدف حضورم روی این کرۀ خاکی اختصاص بدهم.

شما دربارۀ هدف حضورتان چه فکر می‌کنید؟

 

 

یک پاسخ

  1. هنوز مطمئن نیستم که قراره چیکار کنم اما هر روز سعی می‌کنم بهش فکر کنم و درباره‌اش بنویسم. تصمیم‌می‌گیرم، پیش می‌رم، منصرف می‌شم. خیلی وقته تو این چرخه گیر افتادم ولی همچنان پیش می‌رم و یکی یکی گزینه‌ها رو حذف می‌کنم. بالأخره به یه چیزی می‌رسیم دیگه. اما در هر حال مشاور بودن رو دوست دارم:)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *