به‌نام خداوند خورشید و ماه که دل را به نامش خرد داد راه

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تهرانم درد می‌کند

تشخیص

حوالی دو‌ ماه پیش بود به گمانم که لیلا گفت تهرانش درد می‌کند. کمی که از علائمش برایم گفت، تازه آن‌وقت بود که اسم یکی از دردهایِ بی‌نام‌و‌نشانم را پیدا کردم!
من هم تهرانم خیلی وقت بود که درد می‌کرد…

درد تهران

در ویترینِ دکان عطاری سر پیچ شمیران، پر بود از یک عالمه داروهای گیاهی که برای تلفظِ درست آن‌ها باید دوره دید. عاقبت هم اغلب‌شان یبوست، بواسیر، ناتوانی جنسی و یک سری دردهای شکم و زیرشکم را درمان می‌کنند.

اما تهرانِ من جایی میان قلب و گلویم باید باشد. یا اصلاً ممکن است حفره‌ای باشد که به رشتهٔ عصبی بازآفرینیِ خاطره در مغز وصل می‌شود!

وقتی دردش شروع می‌شود، چیزی از درون سینه‌ام می‌جوشد و در راه گلویم گیر می‌کند.

آن وقت اسنپ‌شات‌های انواع و اقسام بدونِ هیچ توالیِ زمانی، مکانی یا چیزی از این دست در برابر دیدگانم پشتِ سر هم و بی‌وقفه عبور می‌کنند.

بروز علائم

دردِ تهرانم خیلی قبل‌تر از شیوع کرونا عود کرده بود. از وقتی‌که با افزایش جمعیت به بهانهٔ شغل و فراوانی، لب‌های شهر مثلِ لب‌های جوکر برای نمایشِ مدرن خنده‌‌ای مصنوعی پاره شد.

از وقتی به‌جای حیاط‌های پر از گلدان‌های شمعدانی و حوض‌های کاشی فیروزه‌ای برج‌های غول‌آسا، سایهٔ تکبرشان را بر سر شهر انداختند.

تهران از نوجوانی با من غریبگی می‌کرد.

درمان

شک دارم شباهتی وجود داشته باشد میان آپاندیس و تهرانم که درست شبیه فرانکنشتاینِ چهل تکه با بخیه‌های بدقواره شده است.

بخیه‌هایی که مغازه‌ها و تابلوهای کثیف و قدیمیِ خاک گرفته را به یک سری ساختمان‌هایِ لوکس و برّاق و درخشان چسبانده‌اند.

و سنگفرش‌هایی که خدا می‌داند بارِ پاهای چند نسل را روی دوش‌شان تحمل کرده‌اند بی آن‌که اثری از اندوه بر چروک پیشانی‌شان پیدا باشد.

ای کاش تهرانم را می‌شد مثل لوزه‌ دربیاورم و بیندازم دور!

این‌روزها که امید فردای فرزندانم، به مهاجرت بسته است و آیندهٔ این شهرِ پرگُسل، مبهم و مادرم هم به شهری دیگر روانه است، تهرانم وحشتناک‌تر از همیشه درد می‌کند.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *